پریاپریا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

پریا خانم

بچه عیدتون مبارک

  بهاره آی بهاره "به به "به عید نوروز  بهاریه شب و روز رسیده فصل  پیک نیک برید یه پارک نزدیک سرسره ها و تابا منتظرن بچه ها فصل بهار که می شه دیگه سرما نمیشه نه کاپی شن نه کلاه نه دستکشای راه راه با یک لباس راحت تو چمن و طبیعت توپ بازی و تاب بازی کنار جوی، آب بازی بهاره آی بهاره   به به چه کیفی داره     ...
27 اسفند 1394

چهارشنبه سوری مبارک

  رسیدی و پر از شادی و شوری                    آهای چارشنبه سوری ! شنیدم با جوانان جفت و جوری                    آهای چارشنبه سوری ! بساط «سرخی تــو، زردی من»                    سر هر کوی  وبرزن تو هم چون مردمــان غرق سروری                آهای چارش...
24 اسفند 1394

قصه زیبای بابا برفی

     آن سال زمستان، زمستان سختی بود: درخت ها را سرما زده بود – سبزیشان رفته بود – مثل شاخ بز، خشک و قهوه ای رنگ شده بودند. نه گل مانده بود نه سبزه، نه ریحان، نه پونه، نه مرزه. آب هم از رفتن خسته شده بود، یخ زده بود. همه جا سفید بود، همه جا، کوه و دشت و صحرا. آسمان شده بود آسیاب، اما به جای آرد، برف می ریخت همه جا. یک روز تعطیل، نزدیکی های ظهر، کامبیز و کاوه، میترا و منیژه، کوروش و آرش، سودابه و سوسن، به خانه‌ی پدربزرگ رفتند تا هم پدربزرگ را ببینند و هم در حیاطِ بزرگِ مدرسه، که خانه‌ی پدربزرگ آنجا بود، برف بازی کنند….. ….. وقتی بچه ها به حیا...
18 اسفند 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پریا خانم می باشد